ایرنا: در آغاز این سال [698] باران نبارید و آب جیحون و دجله و فرات و نیل نقصان یافت و خلق در سختی افتادند. مخصوصاً در فارس حاصلی نرویید و مردم بسیار از گرسنگی مردند؛ چنان که مدت چهل روز هیچ کس رنگ نان ندید.
چون بهار فرا رسید از پی آن قحط، وبایی عظیم به ظهور پیوست و برآن سرخچه هم مزید شد و اطبا از معالجه عاجز شدند. در شیراز و حوالی آن زیاده از پنجاه هزار کس بدین دو علت درگذشتند.
چون قحطی به پایان آمد و زمان برداشت محصولات سال 699 فرا رسید، همه مردم گرفتار بازخواست شدند و در همه ولایت افراد رعیت در معرض انواع محنت و بلا بودند. ایلیچیانی که برای امور مملکت یا شنوانیدن فرمان ها از طرف دیوان اعلی به اطراف می رفتند، همه مخارج خود و چارپایان و سایر توقعات خود را به عهده رعایا می گذاشتند و این زحمت برای رعایا از چند جهت حاصل شده بود:
اولاً از جانب نوکران حکام که جهت تفتیش انبارهای غله و گوشمال محتکران می رفتند و به مردم زیان های سخت وارد می آوردند.
ثانیاً از جانب کسانی که برای رساندن حکم تعییر نقود و تعیین زر به شهرها می رفتند.
ثالثاً از جانب کسانی که برای رساندن فرمان ها در مورد ساختن مساجد و حمام ها به دیه ها و سایر نواحی فرستاده شده بودند.
رابعاً از جانب کسانی که مأمور جمع آوری اسلحه شده بودند از غیرمغول برای سپاهیان مغول؛ زیرا امر شده بود که تنها مغول حق دارند سلاح با خود برگیرند، و این حکم از چند نظر برای مردم ایجاد زحمت کرده بود: یکی آنکه کلیة سلاح سازان بیکار مانده بودند، دیگر آنکه در راه ها دزدان و راهزنان راه را بر مردم می گرفتند و با دست تهی دفاع در برابر آنان دشوار بود...
خامساً جمع کنندگان خراج که به هر ولایت می رفتند تا به حساب دخل و خرج رعایا در سال های گذشته رسیدگی کنند، مأمورانی با آنها بود تا اگر توفیری حاصل شده بود، بی درنگ آن را به هر وسیله که شده باز ستانند؛ اما دربارة مردم شیراز که مورد عنایت واقع شده بودند دستور داده شد که جز «قبجور» از آنها چیزی نگیرند. اما چون نزاعی رخ داده بود، شیراز را به پرداخت پانزده تومان (150 هزار دینار) زر محکوم کردند. مأموران جمع آوری سلاح را به گرد آوردن آن وجوه گماشتند و ایشان به انواع آزارها آن وجه جمع کردند و اقوام و حشم بسیاری عاجز و مضطر شدند.
احوال رعایا بر این وجه بود، اما حال ارباب بلوک را نیز تباهی رخ داد؛ چه، بدان امید که بهای غله مانند سال گذشته باشد، مخارج و التزامات سنگین تقبل کردند و حال آنکه خرواری گندم که در سال گذشته به مبلغ 30 دینار یافت نمی شد، به شش دینار بر وجه خزانه بر مردم طرح می کردند و باز نفیر و تظلم برفلک می رسید؛ چه، علاوه بر آنکه محصول آن سال به واسطة باریدن باران فراوان بود، دو دانگ خلایق نیز به علت قحط و وبا یا مرده بودند و یا جلاء وطن کرده. لاجرم کار به تهدید می کشید و محصلان
(مأموران مالیات) مردم را هنگام مطالبه می زدند و آزار می کردند. بر این نیز بسنده نکرده، مردم را در شکنجه گرفتن مهلتانه و خدمات و علوفات قرار می دادند و من در حق این طایفه گفته ام:
تبارک الله از این خواجگان بی حاصل
که گشته اند به ناگه ملوک اهل بلوک
همه شقی شدگان در ازل، همه منحوس
همه فلک زدگان تا ابد، همه مفلوک
جز اشک، حاصل ادرار نیست مردم را
که عُشر می طلبند از تکدی صَعلوک1
کجا که رای زند آن رعیتی مهمل؟
کجا که روی نهد این ولایتی متروک؟
شده به رسمِ یکی، رسم خواجگی مطموس
شده به جور یکی، راه ملحدی مسلوک
1ـ تکدی: گدایی؛ صعلوک: گدا
منبع: اطلاعات